عکس کرم طالبی

کرم طالبی

۲۴ تیر ۹۶

هنوز خوب به خاطر دارم
آن شب را تا صبح بیدار بودم
یعنی‌ راستش را بخواهید از خوشحالی خوابم نمی برد
چند هفته ای بود که دلم پشت ویترین یک‌دوچرخه فروشی جا مانده بود
برعکس تمام هم سن و سال هایم هیچ علاقه ای به دوچرخه سواری نداشتم
ولی آن دوچرخه فرق داشت
بدجور دلم را برده بود
بی اغراق زیباترین دوچرخه ی دنیا بود
با تزیین های ساده ولی عجیب زیبا
دوچرخه را خریدم
ولی هنوز دوچرخه سوار شدن را بلد نبودم
دوچرخه را دست می‌گرفتم و به کوچه میرفتم
ولی دوچرخه سواری نمی کردم
تابستان تمام شد
دوچرخه هم مثل خیلی از وسایل بازی دیگر تا تمام شدن مدرسه ها و تابستان بعدی به انبار کوچ کرد
در تمام این مدت به دوچرخه ام سر می زدم
وقتی کسی نبود یواشکی با کلی استرس در حیاط دوچرخه سواری می کردم
کم کم دوچرخه سواری را یاد گرفتم
منتظر تابستان بودم تا به تمام دوستان و هم سن و سال هایم نشان بدهم که چه دوچرخه سوار ماهری شده ام
نیمه های خرداد بود
امتحان آخر هم تمام شده بود و داشتم با خوشحالی
به سمت خانه می دویدم
مستقیم به انباری رفتم ولی دوچرخه نبود که نبود
من دوچرخه سواری را یواشکی یاد گرفته بودم
و‌ همه فکر می‌کردند دوچرخه سواری بلد نیستم
فهمیدم دوچرخه ام‌را به یکی از هم سن و سال هایم که دوچرخه دوست داشته ولی قدرت خریدش را نداشته بخشیده اند

چون فکر می کردند من نمی توانم از آن استفاده کنم
نشستم روی پله‌ های انباری و فقط اشک ریختم
راستش را بخواهید تنها دوست داشتن کافی نیست
اگر ‌به وقتش دوست داشتن را بلد نباشی دوست داشتن را نشان ندهی او‌ را از دست خواهی داد
بعد از آن دیگر هیچوقت دوچرخه سوار نشدم
هیچوقت به هیچ دوچرخه ای حتی فکر نکردم
دلیلش مشخص است
وقتی چیزی را که دوست داری از دست می دهی دیگر نمی توانی برایش جایگزین پیدا کنی
من فقط همان دوچرخه را دوست داشتم

#کرم_طالبی
...